روانشناسی یادگیری زبان و اثر آن در کیفیت زبانآموزی
روانشناسی یادگیری زبان یکی از موضوعاتی است که در عین اهمیت فراوان، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. این کم توجهی نه از جانب علمِ آموزش زبان است بلکه بیشتر به خودِ ما زبانآموزان باز میگردد. و علم آموزش زبان با علم روانشناسی گره خورده است. زیاد پیش میآید که ما زبانآموزان تصمیم به آموختن زبان میگیریم و برای اینکه ذرهای از زمان و یا انرژی ناشی از انگیزهای که داریم را از دست ندهیم سریعا وارد عمل میشویم. به مؤسسهای میرویم و به سرعت در کلاسی ثبت نام میکنیم و یا با یک جستجوی ساده دورهای آنلاین را تهیه میکنیم و یا به سراغ خرید بستههای آموزشی میرویم. این درحالی است که اگر با دانشِ روانشناسی یادگیری زبان آشنایی داشته باشیم، هم میدانیم که دقیقا چه مسیری را باید انتخاب کنیم که مناسب روحیاتمان باشد و هم اینکه از خطرات احتمالی راه اجتناب کنیم.
در این مقاله به چند نکته در مورد اهمیت موضوع روانشناسی یادگیری زبان میپردازیم و میبینیم که چطور آگاهی از این نکات میتواند فرایند زبانآموزی ما را بطور قابل ملاحظهای بهبود بخشد.
روانشناسی یادگیری زبان و ویژگیهای شخصیتی
دانشِ روانشناسی همانطور که از اسمش پیداست در تلاش است که شناخت ما را نسبت به خودمان و چیزهایی که به سادگی قابل مشاهده نیستند افزایش دهد. یکی از این موارد ویژگیهای شخصیتی است. پیشتر اندکی درباره ویژگیهای شخصیتی با هم صحبت کردیم و اثر آن را در انتخاب روش مناسب برای هر فرد دیدیم. این موضوع، بسیار مهم است.
اگر شما بدانید که ویژگیهای شخصیتی افراد درونگرا را دارا هستید، به تبع تلاش میکنید که به سراغ روشها، استراتژیها و تکنیکهای متناسب با افراد درونگرا بروید. این تکنیکها سعی میکنند استرس ناشی از حضور در فضای جمعی را (حداقل در آغاز کار) تا جای ممکن کاهش دهند. همینطور اگر شما بدانید که بیشتر شخصیتی برونگرا دارید و میتوانید نهایت استفاده را از فضاهای گروهی ببرید طبیعتا مسیری را انتخاب میکنید که در جهت استفاده از این ویژگی شخصیتی شما باشد.
برونگرایی و درونگرایی تنهای یک دسته از ویژگیهای شخصیتی هستند و از دیدگاه روانشناسی یادگیری زبان مؤلفههای بسیار بیشتری وجود دارند که پیگیری آنها میتواند در تعیین مسیر و کیفیت نتیجه، تاثیر به سزایی داشته باشد.
مدیریت ذهن و روانشناسی یادگیری زبان
روانشناسی یادگیری زبان به آشنایی با ویژگیهای شخصیتی محدود نمیشود. مدیریت ذهن یکی دیگر از دانشهای مفید و شاید بتوان گفت ضروری برای یادگیری زبان است.
وقتی بدانیم که چطور میتوانیم از تمامی ظرفیتهای ذهنمان استفاده کنیم، میتوانیم بازدهی خود را به میزان قابل ملاحظهای افزایش دهیم. به عنوان مثال اگر زبانآموزی بخواهد تعدادی از لغات را با روش تکرار مستمر یا اصلطلاحا rote learning بیاموزد ممکن است وقت قابل ملاحظهای را صرف کند و حتی در نهایت نتواند نتیجهای که مطلوب است را کسب کند.
اگر همین زبانآموز با تکنیکهای تصویرسازی ذهنی و یا آواسازی ذهنی آشنا شود ممکن است به سطحی از بازدهی برسد که برای او قبلا غیرقابل تصور بوده است. منظور ما از مدیریت ذهن نیز همین است. مدیریت ذهن در یادگیری زبان، یعنی استفاده از حداکثر قابلیتهای ذهنمان جهت آموختن زبان.
روانشناسی یادگیری زبان و مدیریت احساسات و عواطف
یکی از مهمترین تفاوت انسانها و روباتها داشتن احساسات و عواطف است. لذتی که یک انسان از دیدن یک گل، یا یادگیری یک مطلب جذاب میبرد با هیچ توان محاسباتی قابل بازتولید نیست. چرا که این موضوع فراتر از یک فعالیت مکانیکی و شیمیایی مثل آزاد شدن چند هورمون است.
لیکن وقتی بحث زبانآموزی به میان میآید این احساسات، اگر مدیریت نشوند و مورد توجه قرار نگیرند، ممکن است ما را دچار چالش کنند. تمامی احساساتی که در وجود ما قرار داده شدهاند همگی مفیدند و قرار است پیامی را به ما مخابره کنند. اگر در لحظهای ترس را در وجودمان حس میکنیم به این معناست که برای حفظ جان خود لازم است سریعا عکسالعملی نشان دهیم و یا اگر از چیزی احساس خستگی ذهنی و کسالت به ما دست میدهد بدین معناست که باید تغییری در روند خود بدهیم و فعالیتمان را جذابتر کنیم.
نکته قابل توجه اینجاست که عواطف ما توان تمایز بین خطر واقعی با خطر توهمی را ندارند و ممکن است جایی که خطر واقعی ما را تهدید نمیکند نیز ما را در وضعیت حمله یا فرار قرار دهند. در این وضعیت توان جسمی افزایش و توان ذهنی کاهش مییابد.
از مزیتهای روانشناسی یادگیری زبان آشنایی با نحوه توجه و انتخابِ احساسات و عواطف خودمان است.
رشد انگیزه مداوم و توانایی در طی ادامه راه با استفاده از روانشناسی یادگیری زبان
بسیاری از زبانآموزان که جهت مشاوره به من یا مدرسین دیگر مراجعه میکنند از موضوع افت انگیزه خود گلایه میکنند. بسیار پیش میآید که زبانآموزانی که هنگام شروع بسیار با هیجان و با انگیزه و با شور و شوق گام در مسیر گذاشتهاند، در طول زمان، اصطلاحا سرد میشوند و آرام آرام زبانآموزی را کنار میگذارند.
توجه داشته باشید که از نظر آسیبشناسی، این مشکل به انگیزه و یا motivation باز نمیگردد.کاراییِ انگیزه برای زمانی است که افراد میخواهند فعالیتی را شروع کنند. وقتی فعالیت آغاز شد دیگر رسالت انگیزه به پایان رسیده است. چیزی که این زبانآموزان نیازمندِ رشد و ارتقای آن هستند، تقویت حسِ پشتکار و استقامت و یا همان tenacity است. تقویت این حس، که از مباحث مهم روانشناسی یادگیری زبان است، باعث میشود که افراد با برخورد به اولین مانع دلسرد نشوند و در دراز مدت بتوانند خود را ثابت قدم و راسخ در مسیر حفظ کنند.