آموزش زبان کودکان و توانایی آنها در مدیریت آینده
آموزش زبان کودکان و مسائل پیرامون آن از سؤالات متداول والدین است. پیشتر نیز در مورد اینکه چه زمانی برای شروع آموزش زبان کودکان مناسب است نیز صحبت کردیم. در این مقاله به اثرات گسترده این آموزش در زندگی آنها میپردازیم.
با رشد حمل و نقل جمعی و ارتباطی و کوچک شدن دنیا، جهان اقتصادی نیز به سیستمی یکپارچه بدل شده است. در نتیجه، توانایی برقراری ارتباط مؤثر و عبور از مرزهای زبانی یکی از مهارتهای حیاتی و بخشی جدانشدنی از رقابتهای شغلی تبدیل گشته است. همین امر باعث شده که به تعریف استانداردهای جدیدی در نظام آموزشی نیاز پیدا کنیم.
فرصتهای تولید شده در اثر آموزش زبان کودکان
کسانی که به یک یا چند زبان دیگر غیر از فارسی تسلط دارند فرصتهای شغلی بیشتری خواهند یافت. و طبیعتا زمانی که بحث از مشاغل مدیریتی برسد، که نیازمند توانایی فرد در رهبری گروهی است، از شانس بیشتری برخوردار هستند. فراتر از بحث مشاغل و فوایدِ فرعیِ حاصل از زبانآموزی، خود فرایند آموختن زبان به رشد مغز و مهارت در ادراک، و همینطور توانایی در برقراری ارتباطات انسانی کمک میکند. همه این مهارتها برای هدایت کردن تیمی از انسانها ضروری هستند.
به اعتقاد بسیاری از متخصصین امر آموزش و روانشناسان، آموختن زبان در سنین پایینتر و مخصوصا قبل از بلوغ از بازده بسیار بیشتری برخوردار است. وقتی فرزندان ما در سنین کودکی قرار دارند، دارای حس کنجکاوی سیری ناپذیری هستند که باعث میشود مانند اسفنج عبارات زبانهای دیگر را جذب کنند. کسانی که از سنین نوجوانی شروع به یادگیری زبان میکنند نیز به تَبَع، کار آسانتری برای اکتساب و درک مفاهیم زبان دوم دارند و توانایی بالاتری را در تقلید آنچه میشنوند دارا هستند. برخلاف بزرگسالان که معمولا لهجههای غلیظ زبان مادریشان را حفظ میکنند و ناخواسته ساختارهای زبانِ جدید را با زبان بومی میآمیزند.
آموزش زبان کودکان و تواناییهای مدیریتی
با رشد سنی افراد، همچنان امکان یادگیری زبان باقی است. لیکن افراد باید زمان و تلاش بیشتری را صرف رسیدن به سطحی مشابه کودکان نمایند. البته مثل هر چیز دیگری در زندگی یادگیری در سنین بالاتر، مثل دبیرستان از مزایای خود نیز برخوردار است. بزرگسالان میتوانند مفاهیم پیچیده گرامری را بهتر درک کنند. چرا که پیشتر با همین مفاهیم در زبان مادری خود آشنایی یافته اند.
در کنار بحث «بازدهیِ بیشتر» در آموزش زبان کودکان زبانشناسان معتقدند، یادگیری یک زبان خارجی در سنین جوانی باعث رشد توانایی درک و مهارتهای شناختی زبانآموزان میشود. زیرا لازمه زبانآموزی این است که افراد مغز خود را به چالش بکشند و قابلیتهایی همچون پردازش ریاضی و حل مسئله را در خود رشد دهند. رشد مهارتهای اینچنینی باعث میشود تا کودکان امروز بتوانند فردا نقشهای مدیریتی گروه و رهبری تیم را به عهده بگیرند. زیرا از کودکی تمرین کردهاند که بصورت سازماندهی شده بیاندیشند. برخلاف آنچه ممکن است به نظر برسد، یادگیری زبان دوم باعث رشد توانمندیهایی میشود که نهایتا منجر به کنار هم باقی ماندن افرادِ گوناگون و انجام موفقیتآمیز کارهای گروهی میگردد.
آموزش زبان کودکان و درک تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی
مزیت دیگر یادگیری زبان از سنین کودکی این است که در ذهن کودک، از همان ابتدا، فضایی برای پذیرش دیگران شکل میگیرد. دیگرانی که فرهنگی کاملا متفاوت با ما دارند و رسوم و اعتقاداتشان با ما متفاوت است. این نگاه، که بدون پیش زمینه قبلی است از اهمیتی بالایی برخوردار است. این نگرش باعث میشود که مدیران فردا از کودکی آموخته باشند که افراد ذاتا با یکدیگر متفاوت هستند و به همین دلیل نباید در دامِ قضاوت پیش از بررسی شوند. آنها تمایل بیشتری دارند که با سایر اعضای تیم با عدالت و باز بودن ذهن تعامل کنند. این یکی از ملزومات حیاتی برای مدیری موفق، مخصوصا در زمینه آموزش است.
زبانآموزی کودکان و رشد قدرت تمرکز و دقت
وقتی افراد از کودکی به یادگیری زبان اقدام میکنند، بطور ناخودآگاه میآموزند که لازم است به آنچه گفته میشود با دقت گوش دهند و به جزئیات کلام تمرکز کافی را اختصاص دهند. و این یکی دیگر از مهارتهای ضروری برای یک رهبر است. زیرا رهبر یک مجموعه محل رسیدن گزارشهای مختلف، گلایهها، سؤالات و انتقادات و پیشنهادات، و آنهم از سوی تعداد بسیار زیادی از افراد است.
چگونه مدیرانی موفق برای آینده بسازیم؟
برای رسیدن به آیندهای روشنتر و در راستای آمادهسازی کودکان و نوجوانان برای مدیریتِ آینده، لازم است که مدارس و خانوادهها تلاش بیشتری نمایند و فرصتهای زبانآموزی بیشتری را فراهم کنند. همچنین والدین باید روی این موضوع نظارت کافی داشته باشند و برای آموزش زبان کودکان خود سرمایهگذاری کافی را انجام دهند. اگر والدین میبینند که مدرسه در رساندن کودکشان به توانایی مورد نظر از قدرتِ کافی برخوردار نیست و یا فرصتهای کافی از طریق سیستم آموزشی استاندارد وجود ندارد لازم است که خودشان با مطالعه و تحقیق کافی اقدام نموده و فرصتهای مناسب را ایجاد کنند.
اما منظور از این سرمایهگذاری صرفا بحث مادی نیست. کودکان در حساسترین و تاثیر پذیرترین دوران زندگی خود قرار دارند. پس والدین باید دقت کنند که در ذهن کودک تمایز کافی بین جذب زبان و جذب فرهنگ ایجاد شود. پذیرش وجود یک فرهنگ غیرِ بومی به معنای تایید آن نیست؛ تاکید و توضیح و شفافسازی این تمایز وظیفه والدین است.
خوشبختانه در فضای آموزشی امروز منابع فراوانی برای آموزش زبان کودکان یافت میشود. هم والدین و هم معلمین باید توجه کافی را برای ایجاد فرصتهای ایدهآل جهت یادگیری زبان توسط کودکان اختصاص دهند. چنین تلاشی میتواند اثری مثبت، نه تنها در زندگی فردی کودکان، بلکه در سراسر جامعه ایجاد کند و مدیرانی موفق به کشور ارائه نماید.