آموزشگاه زبان روژین ایلیا
آدرس ها:

شعبه پسران: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهیدان بهرامی، جنب بانک صادرات، پلاک 161

شعبه دختران: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهید به خیال، پلاک ۱۲

شعبه مهد زبان و پیش دبستانی: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهیدان بهرامی ، جنب بانک مسکن، جنب خانه بازی شهر سلطان، پلاک ۲۲۰

تلفن های تماس:

021-66213030

021-66229000

021-66211000

چهار داستان کوتاه ترسناک

You hear your mom calling you into the kitchen. As you are heading down the stairs you hear a whisper from the closet saying “Don’t go down there honey, I heard it too.”

 

تو صدای مامانت رو می شنوی که از آشپزخونه  صدات می کنه ، همانطور که به پله ها میرسی که بری پایین، صدای آرومی رو کنار گوشت میشنوی که میگه : “عزیزم پایین نرو منم شنیدم!”….

The last thing I saw was my alarm clock flashing 12:07 before she pushed her long rotting nails through my chest, her other hand muffling my screams. I sat bolt upright, relieved it was only a dream, but as I saw my alarm clock read 12:06, I heard my closet door creak open.

 
آخرین چیزی که دیدم، ساعت رومیزیم بود که 12:07 دقیقه رو نشون می داد و این زمانی بود که یه زن ناخون های بلند و پوسیده اش رو تو سینم فرو کرد و با دست دیگش جلوی دهنم رو گرفته بود که صدام در نیاد. یهو از خواب پریدم و روی تخت نشستم و خیالم راحت شد که خواب می دیدم، که چشمم به ساعت رو میزیم افتاد… 12:06…. در کمد دیواریم با یه صدای آروم باز شد…

I begin tucking him into bed and he tells me, “Daddy check for monsters under my bed.” I look underneath for his amusement and see him, another him, under the bed, staring back at me quivering and whispering, “Daddy there’s somebody on my bed.”

 

بچم رو بغل کردم و توی تختش گذاشتم که بهم گفت: “بابایی زیر تخت رو نگاه کن هیولا نباشه” منم واسه اینکه آرومش کنم زیر تخت رو نگاه کردم. زیر تخت بچم رو دیدم که بهم گفت: “بابایی یکی رو تخت منه”…

 

The last man on earth is sitting alone in his room and all of a sudden a Knock on the door.

 

آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند…

 

ارسال نظر