معنی Grey و همه کاربردهای این واژه
در این بخش به بررسی معنی grey در زبان انگلیسی میپردازیم و تمامی کاربردهای این واژه را با یکدیگر میآموزیم.معنی grey را میتوان در سه دسته اسم یا noun و صفت یا adjective و فعل یا verb جستجو نمود و برای آنها معادل یافت.
کلمه و معنی grey جزو واژگان مقدماتی زبان انگلیسی محسوب میشود.
توجه داشته باشید که این کلمه در نوشتار امریکایی gray و در انگلیسی به
فعل یا verb جستجو نمود و برای آنها معادل یافت.
کلمه و معنی grey جزو واژگان مقدماتی زبان انگلیسی محسوب میشود.
توجه داشته باشید که این کلمه در نوشتار امریکایی gray و در انگلیسی به صورت grey نوشته میشود.
کاربرد و معنی Grey در زبان انگلیسی
در این بخش معنی واژه grey و تمامی کاربردهای این واژه را در زبان انگلیسی میتوانید مشاهده کنید:
معنی Grey به عنوان اسم
کلمه grey به عنوان اسم به معنای «رنگِ خاکستری (غیر قابل شمارش)» است.
- نمونه کاربردی برای «رنگِ خاکستری»:
The book was so old that the writings seemed to be in grey.
«کتاب آنقدر قدیمی بود که گویی نوشتهها با رنگ خاکستری نوشته شده بودند.»
They usually print words in grey to reduced ink costs.
«آنها معمولا از رنگ خاکستری برای چاپ استفاده میکنند تا هزینهها را کم کنند.»
معنی Grey به عنوان صفت
معنی grey به عنوان صفت «خاکستریرنگ» و «اشاره به خاکستری شدن موی سر» و «اشاره به رنگ چهره در اثر خستگی، ترس یا بیماری» و «اشاره به یکنواختی و کسالتباری» است.
- مثال کاربردی برای معنای «خاکستریرنگ»:
She likes to wear grey clothes which is not a happy color.
«او علاقه دارد لباسهای خاکستری بپوشد که رنگ چندان شادی نیست.»
- مثال کاربردی برای معنای «اشاره به خاکستری شدن موی سر»:
He had a very tragic life that made him go grey early.
«او زندگی بسیار دشوار داشت که باعث شد موهایش خیلی زود خاکستری شود.»
- مثال برای معنای «اشاره به رنگ چهره در اثر خستگی یا ترس یا بیماری»:
When he heard the shocking news, his face turned grey.
«هنگامی که او خبر تعجبآور را شنید رنگش پرید.»
- مثال برای معنای «اشاره به یکنواختی و کسالتباری»:
People say that engineers have grey personalities but it is not true.
«مردم میگویند که مهندسین شخصتهای یکنواخت دارند ولی این حقیقت ندارد.»
معنی Grey به عنوان فعل
معنی grey به عنوان فعل «خاکستری شدن چیزی مخصوصا موی سر (فعل ناگذرا به مفعول)» است.
- مثال برای «خاکستری شدن مو»:
Adam was starting to grey on the sides.
«موهای اطراف سرِ اَدِم شروع به خاکستری شدن کرد.»