ترجمه کلمه plant:

گیاه، کاشتن، نهال، بند کردن، در جایی جا دادن، جوانه

مترادف ها:

Flower, grass, herb, tree, weed, bush, greenery

کاربرد در جمله:

.We have all kinds of plants in our garden and they need water everyday

ما در حیاط خانه خود همه گونه از گیاه را داریم که هر روز به آب احتیاج دارند.

.You have to plant your feet somewhere that gives you what you need

تو باید پای خود را جایی بند کنی که آنچه می خواهی را به تو بدهد.

.I want to plant the seeds of success here

من می خواهم دانه های موفقیت را همین جا بکارم.

.Plants grow everywhere in Thiland

گیاهان در همه جای تایلند میرویند.