عبارات اصطلاحی مربوط به Tire و Tired در زبان انگلیسی
در این پست عبارات و اصطلاحاتی خدمت شما معرفی می شود که در آنها از واژه “ Tire ” به معنی “خسته شدن” و “Tired” به معنی “خسته” استفاده شده است. که از لحاظ گرامری دارای دو نقش اسمی و فعلی می باشد. معنی این واژه به تنهایی و بدون ترکیب شدن با واژه های دیگر در خیلی از فرهنگ لغت ها به صورت زیر آمده است:
Tire:
Tired:
Tire: / tʌɪə/
the ascent grew steeper and he began to tire: GET TIRED, weaken, grow weak, flag, droop.
the journey had tired him: FATIGUE, tire out, exhaust, wear out, drain, weary, wash out, overtire, enervate; informal knock out, take it out of, do in, fag out, wear to a frazzle; Brit. informal knacker.
they tired of his difficult behaviour: WEARY, get tired, get sick, get bored; informal get fed up, have had something up to here.
Tired: / tʌɪəd/
in need of sleep or rest; weary.
(of a thing) no longer fresh or in good condition.
Source: Oxford
واژه | معنی | نقش دستوری و گرامری |
Tire | خسته کردن ، خسته ، از پا درامدن ، فرسودن ، لاستیک چرخ ، لاستیک زدن به، تایر | فعل و اسم |
Tired | خسته ، سیر ، بیزار ، باخستگى | صفت |
Tiring | خسته ، مانده ، بیزار ، کسل | صفت |
Tiredly | با حالت خستگی، با حالت بیحالی و کسل | قید |
Untired | سرحال ، بدون خستگی | صفت (دارای معنی متضاد با صفت اصلی) |
Tyre | همان tire می باشد که در زبان انگلیسی بریتانیایی کاربرد دارد و معنی لاستیک اتومبیل، لاستیک چرخ، و یا همان تایر می باشد | اسم |
واژه “Tired” و “Tire” با ترکیب با عبارات، حروف اضافه، و واژه های دیگر اصطلاحاتی را تشکیل می دهد که در برخی مواقع معانی کاملا متفاوتی از آنها استنباط می شود. در اینجا لیستی از این اصطلاحات (Expressions)، و هم آیی ها (Collocations)ی مربوط به این دو واژه را که جزو لغات کاربردی زبان انگلیسی می باشند تقدیم شما می کنم که امیدوارم مفید واقع شود:
لیستی از عباراتی که با واژه “Tire” ترکیب می شوند:
Tire | خسته کردن ، خسته ، از پا درامدن ، فرسودن ، لاستیک چرخ ، لاستیک زدن به، تایر |
burn tires | تایر را روی آتش گذاشتن، لاستیک را آتش زدن |
flat tire | پنچر، این عبارت ظاهرا به معنی لاستیک صاف است و با توجه به اینکه لاستیک و تایر در هنگام باد داشتن بصورت خمیده می باشد و نه به صورت تخت و صاف، به همین دلیل به معنی نداشتن باد و یا اصطلاحا پنچری می باشد – فوران و انفجار چاه نفت، |
snow tire | لاستیک و تایر زمستانی و مخصوص برف، تایر دارای برجستگی و فرورفتگی که باعث افزایش کشش می شود و برای شرایط آب و هوایی زمستانی مناسب است. |
spare tire | تایر یدکی یا لاستیک زاپاس، تایر اضافی که می تواند برای یک لاستیک پنچر استفاده شود – همچنین اسلنگی است که اصطلاحا معنی حلقه گوشتی و پرچرب اطراف دور کمر را در گویش های عامیانه دارد |
tire out | خسته و کوفته شدن، خسته کردن |
tire shoe | کفش لاستیکی و یا چکمه ای درون خودرو که مانع از رانندگی اتومبیل می شود |
balloon tire | تایر بزرگ حاوی هوای کم فشار |
tiring house / tiring room | محل تعویض لباس هنرپیشه درتئاتر |
لیستی از عباراتی که با واژه “Tired” ترکیب می شوند:
Tired | خسته ، سیر ، بیزار ، باخستگى |
dead tired | خیلی خسته و کوفته، بسیار خسته و خواب آلود، کسی که از خستگی دارد می میرد |
dog-tired | اصطلاح برای بیان خستگی بیش از حد، مانند سگ خسته |
dreadfully tired | بسیار خسته و کوفته |
getting tired | خسته شدن، به حالت خستگی و بیزاری رسیدن |
got tired | خسته شدن، به حالت خستگی رسیدن |
sick and tired | مریض و خسته، خسته و کلافه شدن |
sick and tired of | خسته و کلافه شدن از دست چیزی یا کسی |
was sick and tired of | مریض و خسته شدن، خشمگین، خسته، و کلافه شدن از دست چیزی یا کسی، خستگی و تنفر از چیزی، خستگی ناراحت کننده از چیزی یا کسی |
was tired of living | از زندگی خسته شدن، شادی خود را برای زندگی از دست دادن، از دست دادن اراده زندگی |