روشهای اصلی یادگیری زبان
برای شروع هر کاری لازم است روشهای مختلف و متعارف انجام آن را بدانیم و برای آموختن زبان نیز ضروری است با روشهای اصلیِ یادگیری زبان آشنا شویم؛ نیاز است بدانیم که معمولا چه رویکردهایی در این فرآیند اتخاذ میشوند تا اگر در آینده در آموزشگاه و یا توسط دوستان و مدرسین، دوره یا تکنیک و یا تمرینی به ما پیشنهاد شد تشخیص دهیم برمبنای کدام نگرش به یادگیری زبان است.
روشِ گرامر محور یا Grammar Method، روشی کهن برای زبانآموزی
این روش، سنتیترین رویکرد در یادگیری زبان محسوب میشود و مبتنی بر مطالعه و بررسی «متن» است. شاید با این روش از طریقِ کتابهای آموزشِ زبانِ مدرسه، مخصوصا تا ده سال پیش آشنا باشید. در این روش، تمرکز فراوانی روی گرامر وجود دارد و تکنیک اصلی برای یادآوریِ قواعد و لغات، «تکرارِ فراوان» است. معمولا بجای استفاده از تصاویر، لیست لغات در ابتدای هر درس نوشته شدهاند و در ادامه قواعد گرامری آمده است. در انتهای درس هم تمرینهای مربوط به لغات و گرامر درس آورده شده تا زبانآموز بتواند آنها را تکرار کند و کاربردشان را در عمل ببیند.
در دهههای اخیر نسبت به خشکیِ این روش و عدم انعطافپذیری آن انتقادات فراوانی وارد شده است و سعی میشود از کاربردِ صِرفِ این روش پرهیز شود؛ لیکن باید توجه داشت، با همه نواقصی که این روشِ یادگیریِ زبان دارد، برای زبانآموزانِ دیداری، همچنان قابل استفاده است. زبان آموز دیداری، به تصویر نیاز دارد. تصویر نمودی خارجی و ظاهری است که با حس بینایی درک میشود. کلمات و متنِ درس با اینکه جذابیت تصاویر را ندارند ولی به هر حال، نوعی تصویر تلقی میشوند و میتوانند این نوع یادگیرندهها را درگیر نگه دارند. پس برای اجتناب از چُرت زدن این یادگیرندهها، یک سخنران میتواند از اسلایدهای پاورپوینت استفاده کند و یا قبل از شروع، گزیدههای سخنرانی را بصورت جزوهای در اختیار مخاطبین قرار دهد تا حس بینایی این یادگیرندهها مشغول بماند.
در مجموع نمیتوان استفاده از این روشِ یادگیری زبان را به همه توصیه کرد، اما اگر درست و بجا استفاده شود میتواند مفید واقع شود. با این روش، شما در همان مراحل آغازین، شالوده قدرتمندی از گرامر زبان هدفتان کسب میکنید. مهارت مطالعه و همینطور ارتباطات متنی و نامهنگاری، برای کسانی که گرامر را بطور متمرکز آموختهاند سادهتر خواهد بود.
در مقام سخن گفتن یعنی speaking هم شاید زبانآموز به اندازه کسی که بطورِ تخصصی روی محاورات و مکالمات، زمان صرف کرده است مهارت نداشته باشد لیکن ساختن جملاتِ صحیح برای فردی که روی گرامر مسلط است بسیار سادهتر از افرادی است که حجم فراوانی لغت حفظ کردهاند ولی از گرامر اطلاع چندانی ندارند.
نقطه ضعف بزرگ این روشِ یادگیری زبان این است که در آن، توجه خاصی به ارتباطاتِ شفاهی و مکالمه نمیشود. بدون شنیدن مستمر به افرادِ بومی زبانِ هدف یعنی natives و کسب حجم قابل قبولی از واژگان، صحبت کردن به یک زبان جدید تلاشی طاقت فرسا است.
به همین خاطر اگر شما از روشی بهره میبرید که تمرکز قابل توجهی روی گرامر دارد، باید نقاط ضعف این متد را پوشش دهید.
خودتان برنامهای مستقل برای شنیدن صدای افراد بومی بچینید و با هدفون به صداهای آنها و نحوه حرکات صورت و دهانشان توجه کنید و مکالمه خودتان را تقویت نمایید.
روشِ زبانصوتی یا Audio Lingual Method، تلاشی برای عبور از روشهای قدیمی
این روشِ یادگیری زبان که بعد از جنگ جهانی دوم رواج یافت در صدد جایگزینی روشهای متن محور بود. زبانآموز بجای اینکه روی متن و کلمات نوشته شده تمرکز کند، ابتدا جملات یک مکالمه را میشنید، سپس تکرار مینمود تا جایی که روی آنها تسلط نسبی پیدا کند و آنها را حفظ کند و نهایتا از آنها در مکالمات شبیهسازی شده و مطابق علایقش استفاده میکرد تا مراحل تکرار بیشتر شود.
با اینکه در نسخههای بروز شده و جدیدِ این روشِ یادگیری زبان، الگوی فوق عینا پیاده نمیشود، ولی این اصل که «شنیدن، سنگِ بنایِ گفتن است» همچنان پابرجاست؛ چرا که شنیدن کمک میکند که صداها و تلفظهای جدید را با سیستم عصبیمان آشنا کنیم. برای کسانی که یادگیرندههای شنیداری هستند این فرآیند، آسانتر، مطلوبتر و سریعتر است. البته یادگیری یک زبان، محدود به شنیدن نمیشود لیکن داشتن مهارتِ خوب شنیدن، نویدِ آغازی پرشتاب میدهد.
در این روش یادگیری زبان، کتابهای صوتی، کتابهای متنیِ دارای فایلهای صوتی و پادکستها دوستان خوب شما خواهند بود و شما میتوانید هر کجا که خواستید آنها را همراه داشته باشید.
شاید نام دو روش Pimsleur یا همان «پیمزلِر» و یا Michel Thomas یعنی «میشِل توماس» را شنیده باشید که به اسمِ دو زبانشناسِ خالقشان نامگذاری شده اند. این دو روش در چند دهه اخیر با عنوان روشهای یادگیری مدرن تبلیغ میشوند و البته شیوههای کارآمدی نیز هستند. لیکن باید توجه داشت که این دو رویکرد در هسته خود همان روش زبانصوتی هستند و از همان اصول پیروی میکنند. این روشهای آموزشی علاوه بر تمرکز روی محتواهای صوتی و مکالمه، به واژگان نیز توجه ویژه دارند.
اگر قصد دارید از این روشِ یادگیری برای آموختن زبان استفاده کنید مراقب باشید که نباید فقط به محتواهای صوتی اکتفا کنید. درست است که مکالمه و محاوره بخش مهمی از زبان به شمار میروند ولی نباید از دستور زبان و گرامر نیز غافل گشت. داشتن حجم فراوانی از لغات زمانی مفید است که بدانیم چگونه آنها را در جملههایی که خودمان میسازیم به کار ببندیم.
نکته حائز اهمیت دیگر درباره این روش یادگیری زبان این است که بسیار از زبانآموزان، در ابتدای مسیر خود، نمیتوانند مکالمات را بطور کامل درک کنند و عموما یا بخشی از آن را به خاطر میسپارند و یا صرفا چکیدهای از این گفتگو را به یاد میآورند. به بیان شفافتر، درست است که این متدِ آموزشی با آموختن مکالماتِ صوتی، همان ابتدا به سراغ کاربرد میرود و ظاهرا این موضوع جذاب است، ولی این ریسک وجود دارد که زبانآموز با گفتن یک یا چند کلمه اشتباه، معنای کلِ یک گفتمان را تغییر دهد و یک درخواست محترمانه تبدیل به یک توهین شدید شود. این آسیب احتمالی را میتوان با یادگیری دستور زبان، در کنار کاربرد این روش، کاهش داد.
بهترین روش یادگیری زبان، کدام است؟
در این مقاله با هم به دو روش نسبتا قدیمی یادگیری زبان پرداختیم و تناسب آنها را با سبکهای یادگیری دیدیم. روشهای یادگیریِ زبان به این دو روش محدود نمیشود، هر چند رویکردهای نوین یا تغییر یافته همین روشها هستند و یا ترکیبی از این دو اند.
اما بهترین روش یادگیری زبان چیست؟ مانند بسیاری پاسخهای دیگر در مورد زبانآموزی، نمیتوان یک لباس را برای تمامی موقعیتها و یک کفش را برای تمامی سفرها پیشنهاد نمود. واضح این است که یک روش یادگیری زبان باید جامع بوده و تمامی مهارتهای لازم برای یک زبان آموز را در اختیار وی قرار دهد. در مقالههای بعدی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت و روشهای نوین یادگیری زبان را بررسی خواهیم کرد.