ترجمه کلمه research

پژوهش، تحقیق، جستجو، تجسس، کاوش، کندوکاو

مترادف ها:

Analysis, exploration, inquiry, investigation, groundwork, probe, experimentation, inquisition

کاربرد در جمله:

.My research focuses on climate change and I hope to answer some important questions

تمرکز تحقیقات من بر شرایط آب و هوا می باشد و من امیدوارم بتوانم چند سوال مهم را جواب بدم.

 

What  is the topic of your research?

موضوع پژوهش شما در مورد چه چیزی است؟

.University of Tehran has many scientists who are doing research for it

دانشگاه تهران دانشمندان زیادی دارد که برایش تحقیقات انجام میدهند.

.I was reading a good research on this topic last week

من هفته گذشته در باره این موضوع یک تحقیق خوب خواندم.