آموزشگاه زبان روژین ایلیا
آدرس ها:

شعبه پسران: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهیدان بهرامی، جنب بانک صادرات، پلاک 161

شعبه دختران: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهید به خیال، پلاک ۱۲

شعبه مهد زبان و پیش دبستانی: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهیدان بهرامی ، جنب بانک مسکن، جنب خانه بازی شهر سلطان، پلاک ۲۲۰

تلفن های تماس:

021-66213030

021-66229000

021-66211000

اشتباه رایج در استفاده از Tie

در این پست در مورد واژه “ Tie ” به معنی “گره زدن ” چند نکته ای را خدمت شما ارائه می کنم که امیدوارم برای شما مفید باشد و بتواند به درک بیشتر این واژه در ذهن شما کمک کند.

نکته اول در مورد این واژه این است که این لغت از لحاظ گرامری دارای ۲ نقش فعل و اسم می باشد. معنی Tie در دیکشنری چنین بیان شده است:

متصل کردن ، مهار کردن ، مهار ، ملزم کردن ، مساوى ، کش ، بند پارچه اى جلیقه نجات ، اتحاد ، دستمال گردن ، کراوات ، بند ، قید ، الزام ، علاقه ، رابطه ، برابرى ، تساوى بستن ، گره زدن ، زدن

Tie : / tʌɪ /

▶  Verb
they tied Max to a chair: BIND, tie up, tether, hitch, strap, truss, fetter, rope, chain, make fast, moor, lash, attach, fasten, fix, secure, join, connect, link, couple.
he bent to tie his shoelaces: DO UP, lace, knot.
women can feel tied by childcare responsibilities: RESTRICT, restrain, limit, tie down, constrain, trammel, confine, cramp, hamper, handicap, hamstring, encumber, shackle, inhibit; cramp someone’s style.
a pay deal tied to a productivity agreement: LINK, connect, couple, relate, join, marry; make conditional on, bind up with.
they tied for second place: DRAW, be equal, be even, be neck and neck
▶  noun
he tightened the ties of his robe: LACE, string, cord, fastening, fastener.
a collar and tie: NECKTIE, bow tie, string tie; Brit. bootlace tie.
family ties: BOND, connection, link, relationship, attachment, affiliation, allegiance, friendship; kinship, interdependence.
pets can be a tremendous tie: RESTRICTION, constraint, curb, limitation, restraint, hindrance, encumbrance, handicap; obligation, commitment.
there was a tie for first place: DRAW, dead heat, deadlock.
(Brit.) Turkey’s World Cup tie against Holland: MATCH, game, contest, fixture, event

Source: Oxford

دقت کنید که معانی فوق برای واژه “Tie” که به نقل از دیکشنری آکسفورد بیان شده، برای هر معنی متفاوت آن یک مثال آورده تا معنی آن کاملا جا بیافتد.

نکته مهمی که در این پست بیشتر روی آن تاکید داریم به کاربرد این واژه در نقش فعلی مربوط می شود. در زبان انگلیسی اگر بخواهیم گره زدن چیزی یا کسی را به کسی یا چیز دیگری نسبت دهیم برای بیان چنین مفهومی باید از حرف اضافه استفاده کنیم. حرف اضافه مورد نیاز برای این منظور to است که برخی به اشتباه از حرف اضافه on استفاده می کنند که در مورد این اشتباه رایج باید بسیار دقت کرد. بنابراین:

گره زدن به … : 

 Tie on ×

 Tie to 

به چند مثال در این زمینه توجه کنید:

 .John tied the string on the kite ×

 .John tied the string to the kite

جان طناب را به بادبادک گره زد.

 .The company’s CEO tied the company’s success on his experience ×

 .The company’s CEO tied the company’s success to his experience 

مدیر عامل شرکت موفقیت شرکت را به تجربه خود گره زد (مدیر عامل شرکت تجربه خود را عامل موفقیت شرکت دانست).

 .Steve came back from the trip and tied his horse on the tree in front of his home ×

 .Steve came back from the trip and tied his horse to the tree in front of his home 

استیو از سفر برگشت و اسبش را در مقابل خانه اش به درخت گره زد.

 .Jessica tied the shoelaces on her legs and went out ×

 .Jessica tied the shoelaces to her legs and went out 

جسیکا بند کفش هایش به پایش گره زد و به بیرون رفت.

نکته:

توجه کنید که برای فعل bind نیز که معنا و مفهوم تقریبا مشابهی با فعل tie دارد، از حرف اضافه to استفاده می شود. مثال:

 

.The prisoner was bound to the stake

زندانی به شرط بندی محکوم شد.

.The cowboy bound his horse to the tree

گاوچران اسب خود را به درخت بست.

.While Isabella was binding his laundry to the rope, she saw him for the first time

ایزابلا در حالی که لباس هایش را به طناب می بست (لباس های شسته را روی طناب پهن می کرد)، او را برای اولین بار دید.

معنی واژه bind که دارای دو نقش اسمی و فعلی می باشد در فرهنگ لغت به صورت زیر بیان شده است:

bind :

معنی آن در نقش فعل:
گره زدن، بستن ، گرفتار و اسیر کردن ، مقید کردن ، محصور کردن ، بهم پیوستن ، چسباندن ، صحافى کردن و دوختن ، الزام اور وغیر قابل فسخ کردن (بوسیله تعهد یا بیعانه) ، متعهد و ملزم ساختن
معنی آن در نقش اسم:
خیمه ، بند ، قید ، بستگى ، علاقه ، جلد کردن

مطلب پیشنهادی : اشتباه رایج در به کار بردن فعل Sit

ارسال نظر