آموزشگاه زبان روژین ایلیا
آدرس ها:

شعبه پسران: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهیدان بهرامی، جنب بانک صادرات، پلاک 161

شعبه دختران: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهید به خیال، پلاک ۱۲

شعبه مهد زبان و پیش دبستانی: یافت آباد، شهرک ولیعصر، خیابان شهیدان بهرامی ، جنب بانک مسکن، جنب خانه بازی شهر سلطان، پلاک ۲۲۰

تلفن های تماس:

021-66213030

021-66229000

021-66211000

یک داستان کوتاه جالب (نسخه اصلی در بخش انگلیسی سایت)

کیمیاگر کتابی را که یکی از مسافران کاروان آورده بود به دست گرفت،جلد نداشت، اما توانست نام نویسنده اش را پیدا کند : اسکاروایلد . هم چنان که کتاب را ورق میزد ، به داستانی درباره نرگس برخورد .
کیمیاگر افسانه نرگس را میدانست، جوان زیبایی که هر روز می رفت تا زیبایی خود را در دریاچه ای تماشا کند . چنان شیفته خود میشد که روزی به درون دریاچه افتاد و غرق شد در جایی که به آب افتاده بود ، گلی روئید که نرگس نامیدندش اما اسکار وایلد داستان را چنین به پایان نمی برد
می گفت وقتی نرگس مرد ، اوریادها – الهه های جنگل – به کنار دریاچه آمدند،
که از یک دریاچه آب شیرین ، به کوزه ای سرشار از اشکهای شور استحاله یافته بود .
اوریادها پرسیدند : چرا میگریی ؟
دریاچه گفت : برای نرگس می گریم
اوریادها گفتند : آه شگفت آور نیست که برای نرگس می گریی .. . ؟!
ادامه دادند : هرچه بود ، با آنکه همه ما همواره در جنگل در پی اش می شتافتیم ، تنها
تو فرصت داشتی از نزدیک زیبایی اش را تماشا کنی
دریاچه پرسید : مگر نرگس زیبا بود؟
اوریادها ، شگفت زده پاسخ دادند : کی می تواند بهتر از تو این حقیقت را بداند ؟
هر چه بود ، هر روز در کنار تو می نشست
دریاچه لختی ساکت ماند سرانجام گفت :
– من برای نرگس می گریم ، اما هرگز زیبایی او را درنیافته بودم .
برای نرگس می گریم ، چون هربار از فراز کناره ام
به رویم خم می شد ، می توانستم در اعماق دیدگانش ، بازتاب زیبایی خودم را ببینم.

پائلو کوئیلو

ارسال نظر