لغات مربوط به خرید کردن
انگلیسی فارسی 🔊 cheap ارزان 🔊 customer مشتری 🔊 discount تخفیف 🔊 expensive گران 🔊 price قیمت 🔊 sale فروش، فروش فوق العاده 🔊 shop مغازه 🔊 shopping bag ساک خرید 🔊 shopping list لیست خرید 🔊 special offer پیشنهاد ویژه 🔊 to buy خریدن 🔊 to sell فروختن 🔊 to order سفارش دادن 🔊 to go shopping به خرید رفتن در فروشگاه 🔊 aisle راهرو 🔊 basket سبد 🔊 counter باجه، صندوق 🔊 fitting room اتاق پرو 🔊
لغات مربوط به خانه و اتاق
انگلیسی فارسی اتاق ها 🔊 attic اتاق زیر شیروانی 🔊 bathroom حمام 🔊 bedroom اتاق خواب 🔊 cellar انباری 🔊 conservatory اتاق نورگیر 🔊 dining room اتاق غذاخوری 🔊 hall هال، سالن 🔊 kitchen آشپزخانه 🔊 landing لندینگ، اتاق متصل به اسانسور و راه پله 🔊 lavatory دستشویی، مستراح 🔊 living room اتاق نشیمن 🔊 lounge سالن استراحت 🔊 shower room حمام 🔊 study اتاق مطالعه 🔊 toilet توالت 🔊 utility room اتاق لباسشویی 🔊
لغات مربوط به توصیف افراد
tall قد بلند confident با اعتماد به نفس short کوتاه قد sensitive حساس slim لاغر calm آرام / خونسرد thin خیلی لاغر hot-headed تند مزاج fat چاق impulsive غیر قابل پیشبینی obese خیلی چاق cheerful بشاش well-built خوش هیکل generous سخاوتمند overweight با اضافه وزن kind مهربان medium height قد متوسط mean بدجنس well-dressed خوش لباس crazy دیوانه smart باهوش sensible دانا scruffy ژولیده serious جدی good-looking خوش قیافه honest صادق attractive جذاب dishonest متقلب beautiful زیبا good-humoured خوش اخلاق pretty خوشگل bad-tempered بد اخلاق handsome خوشتیپ moody مودی / پر تغییرات ugly زشت hard-working پرکار / زحمتکش old پیر / مسن lazy تنبل young جوان / کم سن clever زرنگ middle-aged میان سال intelligent باهوش bald کچل / طاس unintelligent کم هوش bald-headed کچل / طاس arrogant مغرور beard ریش snobbish پرافاده moustache سبیل happy خوشحال long hair موی بلند unhappy ناراحت short
100 فعل پایه در زبان انگلیسی
1 be بودن (فعل کمکی) 2 have داشتن (فعل کمکی) 3 do انجام دادن / کردن (فعل کمکی) 4 say گفتن 5 go رفتن 6 can توانستن 7 get گرفتن 8 would (فعل کمکی) 9 make ساختن / درست کردن 10 know دانستن / شناختن 11 will (فعل کمکی) 12 think فکر کردن 13 take گرفتن 14 see دیدن 15 come آمدن 16 could توانستن 17 want خواستن 18 look نگاه کردن 19 use استفاده کردن 20 find پیدا کردن 21 give دادن 22 tell گفتن 23 work کار کردن 24 may ممکن بودن 25 should اجبار داشتن 26 call صدا کردن / تماس گرفتن 27 try تلاش کردن / امتحان کردن 28 ask پرسیدن / درخواست کردن 29 need نیاز داشتن 30 feel احساس کردن 31 become تبدیل شدن / شدن 32 leave ترک
ضمایر نسبی در زبان انگلیسی
ضمایر نسبی یا Relative Pronouns ضمایری هستند که از آنها برای نشان دادن رابطه یک اسم با موضوعی خاص استفاده می شود. کاربرد کاربرد عمومی ضمایر نسبی دادن اطلاعات بیشتر یا نشان دادن رابطه یک اسم با موضوع جمله است. به مثال