۴ دلیل برای تلاش بیشتر بزرگسالان در زبانآموزی
زبانآموزیِ بزرگسالان نیازمند توجهاتی است که کودکان از آنها بینیاز هستند. منظور از بزرگسالان کسانی هستند که از سن بلوغ عبور کردهاند. زیاد دیده شده که بزرگسالان با این پیشفرض به سراغ آموختن زبان میروند که اگر در جلساتی آموزشی مثل کلاسهای آموزشگاه شرکت کنند و یا از مصاحبت اساتید خصوصی بهره بگیرند، یادگیریِ زبان به خودی خود اتفاق میافتد. هر چه باشد این آموزش، ظاهرا برای کودکان بطور ناخودآگاه و خود به خودی اتفاق میافتد.
واقعیت این است که با اینکه بزرگسالان نیز میتوانند زبان دوم، سوم و یا چندم خود را تا سطوح بالا یاد بگیرند، به دلایلی نیاز به تلاش مضاعف و زحمت بیشتر دارند که در ادامه با هم ۴ دلیل از این موارد را بررسی میکنیم.
در نظر داشته باشید که قرار است ما در جریان این بررسی، به راهکارهای دور زدن و عبور از این چالشها بیاندیشیم و با آگاهی از وجود این موانع با تلاش بیشتر به زبانآموزی بپردازیم.
دلیل اول: فقدان زمان کافی
داشتن شغل، یا احتمالا فرزند و یا مادر و پدر مسن برای نگهداری، دلایل واضحی برای سختی ذخیره کردنِ زمان کافی برای یادگیری یک زبان تازه هستند. وقتی زمان لازم برای تمامی تعهداتمان را با هم جمع میکنیم، به سادگی میبینیم چرا حتی تماشای یک فیلم و یا گذراندن یک دوره کوتاهِ آنلاین به هدف زبانآموزی بزرگسالان نیز امری دشوار جلوه میکند. چرا که همه این امور بر سر زمان ارزشمند و محدود شما در حال رقابت هستند.
دلیل دوم: جذب نه چندان ساده اطلاعات در مقایسه با گذشته
به عنوان یک کودک، شما اطلاعات ارائه شده را به سادگی جذب کرده و میآموختید. همچنین در تمام طول عمرتان شنیدهاید که والدین و سایر بزرگسالان تنها با یک زبان صحبت کنند. تلویویزن و سایر رسانهها را نیز با یک زبان تجربه کردهاید. شما همین یک زبان را عمیقا جذب کردهاید و از زمان آغاز سخن گفتن تا زمان روان شدن در آن زبان هم وقت زیادی سپری ننموندهاید. در حالیکه اکنون و در روندِ زبانآموزی بزرگسالان این کار پیچیدهتر و در نتیجه دشوارتر است. شما ارتباطاتی که به راحتی در دوران کودکی با دیگران برقرار میکردید را نمیتوانید در بزرگسالی ایجاد کنید و به همین سبب دانش زبانی را به سادگی دوران کودکی جذب نمیکنید.
دلیل سوم: تصور کردنِ زبانآموزی بزرگسالان به عنوان یک کلاسِ درس مانند بسیاری کلاسهای دیگر
ذهن انسان همواره تلاش میکند که اطلاعات جدید را با اطلاعات موجود مقایسه کند و آنها را مانند اطلاعاتی که از قبل آموخته است طبقهبندی نماید؛ مانند اطلاعات مختلف از جنس علم ریاضی و یا تاریخِ روز و ماههای موجود در علم تاریخ. اما نکته قابل توجه این است که اطلاعات مربوط به زبانآموزی بزرگسالان شبیه هیچکدام از این دادههای دستهبندی شده نمیباشند. اطلاعات آموخته شده زبانی، در دسته مخصوص به خود طبقهبندی میشوند و از جنسی خاص هستند. و به همین دلیل است که اطلاعات عمومی «درباره» یک زبان، لزوما به «مهارت» در آن زبان بدل نمیگردد.
دلیل چهارم: بیش از اندازه در پیِ کشف نحوه عملکرد بودن
به نظر میآید هر چه سن ما انسانها بیشتر میشود، میل زیادتری نسبت به «حل کردن مسئله» پیدا میکنیم. متاسفانه زبانآموزی بزرگسالان نیز دستخوش این تمایل میشود. این علاقه به کشفِ نحوه عملکرد زبان، باعث میشود که از دیدگاهی کاملا متفاوت با یک کودک به زبان بنگریم. وقتی به یک کودک گفته میشود که «سیب قرمز رنگ است» کودک درباره اینکه چرا این رنگ را قرمز نامیدهایم چون و چرا نمیکند. کودک خیلی ساده میپذیرد که رنگِ این سیب قرمز نامیده میشود. لیکن به عنوان یک بزرگسال ما به این سادگیها از نقطه «الف» به نقطه «ب» نمیرسیم. ما بطور ناخودآگاه زمان قابل توجهی را صرف «چرایی» میکنیم و این موضوع کمکی به یادگیری زبان نمیکند.
این روزها اساتید زبان و علمِ آموزش از عبارتِ «وضعیتِ صفرِ آگاهی» زیاد نام میبرند. این وضعیت، حالتی است که زبانآموز تصور میکند که گویی درباره یک موضوع هیچ نمیدانسته و تمامی پیشفرضهایش را کنار میگذارد و پس از آن وارد مرحله یادگیری میشود. زبانآموزی بزرگسالان میتواند بهره شایانی از این وضعیت صفرِ آگاهی ببرد.
همانطور که دیدیم، دلایل فراوانی برای دشواریِ زبانآموزی توسط بزرگسالان وجود دارد. اما این چالشها و موانع نباید باعث شوند که خود را در موضع ضعف بپنداریم بلکه باید به ما انرژی و انگیزهای مضاعف برای تلاش بیشتر بدهند. در نظر داشته باشیم که معمولا در زندگی، هر مسیری که چالش بیشتری داشته باشد، از ارزشها و جوایز بیشتری نیز در طول و انتهای خود برخوردار است و زبانآموزیِ بزرگسالان نیز از این اصل مستثنا نیست.
دیدگاه ها