۳ قانون مُدرن درباره گرامر
در آغاز آموختن یک زبان جدید و نا آشنا، یادگیری گرامر و قواعد دستوری ممکن است سخت و استرسزا جلوه کند. در حالیکه این یادگیری گرامر نباید به عنوان یک مانع، بلکه باید به عنوان یک ابزار کارآمد جهتِ یادگیری زبان مورد استفاده قرار گیرد. یادگیری درباره گرامر میتواند به ما کمک کند تا نسبت به نحوه کاربرد زبان و ظرافتهای آن درک عمیقتری پیدا کنیم و همینطور نسبت به ابراز تمایلات و ایدههایمان با اعتماد به نفس بیشتری عمل نماییم.
در همین راستا میخواهیم با یکدیگر ۳ قانون مهم را در زمینه یادگیری گرامر بررسی کنیم. توجه داشته باشید که در روشهای مدرن زبانآموزی، برخلاف روشهای سنتی، سعی میشود تا کمترین زمان ممکن روی قواعد برهنه گرامری صرف شود و در عوض تلاش بر این است که این قواعد دستوری در قالب محتواهایی چون مکالمه، داستان، فیلم و موارد مشابه ارائه شوند.
قوانینی که با یکدیگر میبینیم از این منظر به یادگیری گرامر مینگرند.
قانون اول: گرامر، همه چیز نیست.
زبانآموزان زیرک میدانند که گرامرِ زبان، مانند چسبی است که عناصر مختلف آن را به یکدیگر متصل نگه داشته است، ولی به خودی خود، به عنوانِ یک عنصرِ اصلی زبان محسوب نمیشود. در حقیقت این، عبارتها، واژگان و مکالمات هستند که بدنه اصلی یک زبان را میسازند. قطعا گرامر مهم است و در راستای شفافسازی و بیان دقیقِ منظور، کارایی غیرقابل انکاری دارد ولی قرار نیست که تمام فکر و ذهن شما در مسیر زبانآموزی را به خودش مشغول کند. بهتر است به گرامر زبان، به دیدِ ابزاری بنگرید که قرار است در راستای مکالمه بهتر و ترکیب ارکان مختلف زبان، جهت برقراری ارتباطی مؤثرتر به کار رود. وقتی که در برقراری ارتباط مهارت یافتید و سطح زبانی شما ارتقا یافت، گرامر برای شما امری بدیهی خواهد بود، همانگونه که برای افراد بومی زبان طبیعی و بدیهی است.
به کار بردن صحیح قواعد دستوری و یادگیری گرامر، مهارتی است که شما باید در طول زمان در خود رشد دهید و به عنوان تمرینی پایان ناپذیر، جزئی از مسیر زبانآموزی خودتان قرار دهید. نگران اشتباهات احتمالی نباشید. ارتکاب این اشتباهات جزئی جدانشدنی از یادگیری گرامر هستند.
قانون دوم: کلیدِ اصلی، «مکالمه» است.
هنگامی که شما با نحوه استفاده از زبان در زندگی روزمره آشنایی پیدا کردید، در حقیقت با قواعد دستوری پنهان در جملات نیز آشنا شدهاید، بدون آنکه وقت خود را صرف اندیشیدن به آنها نمایید. به بیان دیگر، قواعدِ گرامری، داخل عباراتی که شما یادگرفتهاید وارد حافظهتان شدهاند، حتی اگر به خود قوانین، بطور جزئی و با اسم و آدرسشان تسلط نداشته باشید. اگر کسی در حضور شما جملهای نادرست به کار ببرد، این احساس را خواهید داشت که «یک جای جمله مورد استفاده آنها میلنگد!»
البته درست است که تفاوتهای ظریفی بین «گرامر مکالمهای و محاورهای» و «گرامر رسمی و نوشتاری» وجود دارد؛ اما این به معنای محدود کردن گرامر مکالمهای نیست. اگر جملهای از نظر گرامر رسمی نادرست بود ولی از نظر گرامر محاورهای صحیح بود، شما میتوانید در گفتار از آن استفاده نمایید و منظورتان را به خوبی به مخاطب منتقل کنید.
راز یادگیری گرامر این است که ریلکس باشید و به خودتان فشار نیاورید؛ به قوانین مکتوب و جداول بیپایان نیاندیشید و تلاش نکنید تا آنها را حفظ کنید؛ بدانید که گرامر محاورهای هم، شکلِ قابل قبولی از گرامر است. هیچ اشکال و ایرادی ندارد که جملهها را همانگونه که افراد بومی میگویند بیان کنید هر چند از نظر گرامر رسمی نادرست تلقی شوند.
زیاد پیش میآید که در آغاز یادگیری زبان، افرادِ زبانآموز تلاش میکنند که حجم فراوانی از قواعد گرامری را قورت دهند و اصطلاحا «کتابی» صحبت کنند، با این نیت که به صحیحترین شکل ممکن، یادگیری گرامر را انجام دهند. ولی نتیجه عملی این گرایش این است که از مکالمات اصلی و زنده دور میشوند. تمرکز بیش از اندازه روی گرامر باعث میشود که یک مکالمه بیش از اندازه رسمی و غیرطبیعی جلوه کند. از سوی مقابل، درگیر شدن با مکالمات فراوان و در فضای زنده و مخصوص به خودشان باعث میشود شما با ساختارهایی که موضوعیت دارند آشنا شوید و گرامر را آنگونه که باید، یاد بگیرید.
قانون سوم: دانستن همه چیز، ضروری نیست.
خوبی قواعد گرامری این است که میتوان روی بخشی از آن تسلط یافت و بعد سراغ قسمت دیگر رفت. شما به محض اینکه راز یک عنصر را کشف کردید، عنصر دیگر آشکار میشود و به همین ترتیب.
همانند بسیاری از قوانین بشری، قواعد گرامری نیز در طول زمان تغییر میکنند. اگر شما قصد داشته باشید که همه چیز را یکجا یاد بگیرید، وقتی به قانون آخر رسیدید خواهید دید که بسیاری از قوانینی که مدتها قبل آموختهاید دستخوش تغییراتی شدهاند.
نکته قابل توجه دیگر این است که شما در هر لحظه به تمامی قواعد گرامری یک زبان نیازمند نیستید. قواعد غیرضروری و کم استفاده خود به خود از دامنه گرامرِ فعالِ ذهن شما به حاشیه میروند و فراموش میشوند و هزینه هنگفتِ زمانی و انرژی شما را به باد فنا میدهند. بنابراین لازم است با خودتان کنار بیایید که قرار نیست تمامی قواعد را بدانید؛ بلکه کافیست موارد پرکاربرد و مرتبط با شرایط کنونی خود را بیاموزید.
واقعیتِ غیرقابل انکار در یادگیری گرامر این است که تلاش برای حفظ کردن خیلِ قواعد و جدولها و مثالها کاری بیهوده است. یادگیری گرامر، به معنای درکِ درونی از کارکرد یک زبان است. این درک درونی، با رشد مهارتهای دیگر شما آرام آرام ارتقا مییابد. خودتان را نگران اشتباهات فعلی نکنید و آرام و ریلکس باشید. با این آرامش میتوانید اشتباهاتتان را به آموختههای جدید و مرتبط با یادگیریتان تبدیل کنید و توانِ گرامریتان را رشد دهید.
دیدگاه ها