واژگان Quantifier در انگلیسی یا ابزار سنجش کمّیت
از واژگان تأثیر گذار در معنای جمله، quantifier در انگلیسی است. کلمه quantifier از واژه quantity به معنای «مقدار» یا «اندازه» یا «کمیت» مشتق شده است. واژه quantifier در لغت یعنی «چیزی که مقدار را اندازه میگیرد» یا «کمیت را میسنجد».
و دقیقا یک quantifier در انگلیسی هم چنین کاری انجام میدهد و در مورد مقدار یا اندازه یک اسم توضیحی بیان میکند.
برخی از quantifier ها بیان کننده مقادیرِ زیاد یا کم هستند. مانندِ واژگانِ many و few:
I’ve got many books in my library.
«من کتابهای فراوانی در کتابخانهام دارم.»
I’ve got a few problems that I need to solve.
«من تعداد کمی مشکل دارم که نیازم به برطرف کردنشان دارم.»
بعضی دیگر از quantifier ها بیان کننده بخشی از یک چیز و یا تمام یک چیز هستند. مانندِ most و all:
I walk to work most days.
«بیشتر روزها من تا محل کار پیادهروی میکنم.»
I had to talk all day yesterday.
«من مجبور شدم تمامِ دیروز را صحبت کنم.»
توجه داشته باشید که نقش quantifier در انگلیسی در حقیقت تعریفکننده یا determiner است.
انواع Quantifier در انگلیسی
یک quantifier میتواند تک واژهای باشد مانندِ some، که در این صورت «کمیتسنجِ ساده» نامیده میشود. و یا میتواند یک عبارت باشد مانند a lot of یا a few. به این دسته دوم، یعنی عبارتهای quantifier در انگلیسی «کمیتسنجهای پیچیده» یا complex quantifiers نیز میگویند.
نمونههایی از کمیتسنجهای ساده: several و no و neither و much و more و many و less و little و fewer و few و every و enough و either و each و both و any و another و all.
مثالهایی از کمیتسنجهای پیچیده: lots of و a lot of و a little و a few.
محل قرارگیری Quantifier در جمله
کمیتسنجها قبل از یک اسم یا عبارت اسمی قرار میگیرند.
اگر اسم تنها بود داریم:
I saw a few trees.
«من چند درخت دیدم.»
اگر یک عبارت اسمی متشکل از صفت و اسم داشته باشیم:
I’ve read a lot of scientific books.
«من تعداد زیادی کتاب علمی خواندهام.»
و اگر عبارت اسمی از قید و صفت و اسم ساخته شده باشد:
We ate some very tasty cookies at the party.
«ما در مهمانی چند عدد کلوچه بسیار خوشمزه خوردیم.»
توجه: گاهی با توجه به آگاهی مخاطب از فضای کلام، اسم بعد از quantifier حذف میشود. در این صورت خود quantifier در حقیقت نقش ضمیر را میپذیرد.
Most people fail in life, but some succeed.
«بیشتر انسانها در زندگی شکست میخورند ولی برخی (از انسانها) موفق میشوند.»