شناخت تکنیک های سبک یادگیری شما
آگاهی از سبکهای یادگیری یکی از مقدماتیترین گامها در راستای بهینهسازی مسیر یادگیری است. گام بعدی آشنایی دقیقتر و جزئیتر با اینها و شناختِ تکنیکهای سبکهای یادگیری است.
زبانآموزِ دیداری
اگر جزو آن دسته افرادی هستید که برای حفظ کردن آهنگها و کلیپهای صوتی باید در گوگل متن اشعارشان را جستجو کنید و همینطور از این موضوع که بعضی افراد بجای اینکه خودِ کتابها را دستشان بگیرند و بخوانند، به کتابهای صوتی گوش میدهند، شگفتزده و متعجب میشوید، در اینصورت به احتمال زیاد شما یادگیرندهای دیداری هستید.
طبق آمار، در هر جامعهای حدود ۶۵ درصد افراد یادگیرندههای دیداری هستند. افرادی که این سبکِ یادگیری، سبکِ اصلی آنهاست عموما از طریق بهرهبرداری از تصاویر، نقاشیها، رنگها، نقشهها و سایر رسانههای تصویری و بصری میتوانند سریعتر محتوای مورد نظرشان را یادبگیرند. بنابراین تکنیکهای سبکِ یادگیری آنها نیز مبتنی بر تصاویر است. برای این دسته افراد نه تنها تصاویر خارجی و بیرونی از اهمیت قابل توجهی برخوردارند بلکه این زبانآموزان با تصویرسازیِ ذهنی هم رابطه خوبی دارند و میتوانند موضوعات مختلف را در فضای ذهنشان مجسم کنند. به بیان دقیقتر این تصویرسازی ذهنی، همهچیزِ یک یادگیرنده بصری است. بنابراین برای زبانآموزی این افراد، مخصوصا در مراحل آغازین، باید از رویکردی برای یادگیری استفاده کرد که مبتنی بر تصاویر باشد.
زبانآموزِ شنیداری
اگر شما یک یادگیرنده شنیداری یا صوتی باشید، احتمالا از گفتگوهای طولانی لذت میبرید و از تفریحات یا علایق شما این است که به دیالوگهای فیلمها یا نمایشنامه گوش دهید. شما توضیحاتِ شفاهی را به نوشتههای داخل کتابهایِ راهنما ترجیح میدهید و احتمالا از آن دسته افرادی هستید که اسامی افراد را خوب به ذهن میسپارند ولی در تطبیق آنها با چهرهشان به مشکل بر میخورند. علاوه بر این شما سعی میکنید مشکلات و سوء تفاهمها را از طریق گفتمان و مکالمه حل و فصل کنید.
در فضای یک سخنرانی که معمولا یادگیرنده دیداری در حال چُرت زدن است، یادگیرنده شنیداری شکوفا میشود و لذت فراوان میبرد. بطور خلاصه، یادگیرنده شنیداری، مایل است از صوت، در انواعِ مختلفش، بهرهبرداری کند و به همین سبب تکنیکهای سبکِ یادگیریِ او هم بر اساسِ شنیدنِ انواع صداهاست.
توجه داشته باشید که همانگونه که یادگیرنده دیداری میتواند اطلاعات مختلف را به حافظه بسپارد، یادگیرنده شنیداری نیز میتواند. یعنی لزوما این تفاوت سبکها به تفاوت در کیفیت یادگیریشان منتهی نمیشود. یادگیرنده دیداری اطلاعات را میبینید و در حافظه ذخیره میکند و یادگیرنده شنیداری آنها را شنیده و حفظ میکند.
خوشبختانه، مهارت در یادگیری شنیداری یکی از قابلیتهای ارزنده در جریان یادگیریِ یک زبانِ جدید است. تواناییِ شنیدنِ دقیق و درک یک زبانِ تازه، مهارتی مؤثر برای رسیدن به روانی یا همان fluency است. بنابراین اگر شما یک یادگیرنده صوتی و شنیداری هستید، در زمان آغاز، کارتان اندکی سادهتر است چون نیاز به یادگیریِ مهارتِ شنیدن ندارید.
و اما زبانآموزیِ لمسی-حسی
یادگیرندههایِ لمسی-حسی افراد ویژهای هستند. این دسته تمایل دارند که در جریان یادگیری «فعالیت» کنند. به همین خاطر، معمولا سرِ کلاسِ درس که ساکت نشستن، سخنرانی گوش دادن، و مطالعه کردن از ملزوماتِ آن است، دوران دشواری را سپری میکنند. یادگیرندههای لمسی-حسی به بیانی «دست به آچار» هستند و با «انجام دادن» میآموزند. به عنوان مثال، این افراد هیچ علاقهای ندارند که ساعتها سر کلاسِ درسِ زیستشناسی بنشینند و درباره نحوه فعالیت سلولها داستان بشنوند؛ در عوض تمایل دارند که در آزمایشگاه و زیرمیکروسکوپ، فرایندههای مختلف را از نزدیک و عملا حس و لمس کنند و در جریان رخدادنِ واکنشها خودشان دخیل و درگیر باشند.
توجه داشته باشید که یادگیرندههای لمسی-حسی، همگی یکسان نیستند. برخی با داشتن فعالیتِ فراوان میتوانند اطلاعات را نگه دارند و در حافظه ذخیره کنند؛ و ترجیح میدهند فعالیتهایی انجام دهند که تمام بدن در آن دخیل است. بعضی دیگر از همین افراد مشکلی با نشستن سر کلاس درس ندارند به این شرط که بتوانند دستانشان را حرکت دهند و موضوعِ مورد مطالعه را لمس کنند. به همین سبب، بسیاری از این یادگیرندهها علاقه فراوانی به جزوهنویسی و نُتبرداری دارند و تمایل دارند همه چیز را در لحظه ثبت کنند.
این افراد باید نسبت به سبک خود آگاهی کافی داشته باشند و از تکنیکهای سبکِ یادگیری خودشان (مخصوصا در آغاز) استفاده کنند. متاسفانه در سیستمهای مختلف آموزشی به این دسته افراد توجه کمتری میشود و مشکلات فراوانی را بدنبال میآورد.
چیزی به اسم صفر و یک وجود ندارد.
تمامی مدلهای شخصیتشناسی یک هدف را دنبال میکنند و آن سادهکردنِ فعالیتهای مختلف برای افراد است. دستهبندیِ سبکهای دیداری، شنیداری و لمسی-حسی نیز یک مدل است. نباید پنداشت که اگر کسی را دیداری تلقی میکنیم یعنی این فرد «تا ابد» از توانایی شنیدنِ جزئیات محروم است و یا فرد لمسی-حسی «نمیتواند» تصویری را در ذهنش مجسم کند.
زبانآموزان فراوانی در طول سالها برای تشخیص سبکِ یادگیریشان به من مراجعه کردهاند و اولین سؤالی که پس از آگاهی از سبکشان میپرسند این است که مثلا، «حالا که من شنیداری هستم یعنی توانایی تصویرسازی ذهنی ندارم؟ یا در آن زمینه مستعد نیستم؟»
خطر مهم تعیین سبکهای یادگیری این است که بذرِ باورهای محدودکننده را در ذهن زبانآموز بکارد. به همین خاطر باید همیشه بخاطر داشت که اولا، مستعد بودن در یک سبکِ خاص به معنای عدم استعداد در سبکی دیگر نیست. دوم اینکه هرگز نمیتوان موجود پیچیدهای مثل یک انسان را بطور مطلق و «صفر و یکی» دستهبندی کرد. تقریبا در تمامی ویژگیهای شخصیتی و تواناییها میتوان یک «بازه» و «محدوده» را تعریف نمود و به عنوان مثال گفت «این یادگیرنده ۶۰ درصد دیداری، ۳۰ درصد شنیداری و ۱۰ درصد لمسی-حسی است.»
و نکته مهمتر اینکه، سبکهای یادگیریِ فعلی شما به عنوان جزئی جداییناپذیر از هویت شما نیستند. شما میتوانید با تمرینهای متنوع، مهارتتان را در سبکهای دیگر افزایش دهید و از تکنیکهای سبکهای یادگیریِ دیگر نیز بهره ببرید و اتفاقا این یکی از ملزمات فرآیند زبانآموزی است.
دیدگاه ها