سه دلیل برای اثبات اینکه شما زبانآموز خوبی هستید
یکی از مشکلاتِ رایجی که زبانآموزان بابت آن به من مراجعه و تقاضای چارهجویی میکنند این است که گمان میکنند آموختن یک زبان خارجی از سطح توانایی آنها خارج است. و متاسفانه شخصا بارها این عبارت را شنیدهام که، «دوست دارم زبان یادبگیرم ولی هرچقدر در گذشته تلاش کردهام نتوانستهام. فکر کنم زبانآموز ی از سطح استعداد و توانایی من خارج است.»
اگر شما هم جزو کسانی هستید که چنین جملاتی از فضای ذهنشان عبور کرده است با این مقاله همراه باشید.
من زبانآموزان زیادی را دیدهام که متاسفانه و ناخواسته چنین باوری برایشان ایجاد شده است و با یقین عرض میکنم که در اکثر موارد، این باور برخاسته از یک یا چند سوء تفاهم است. همه، در هر سنی، میتوانند زبان مورد علاقهشان را بیاموزند.
بیشتر افرادی که به باور عدم توانایی در زبانآموزی رسیدهاند، تجربه شیرینی از یادگیری زبان در مدرسه نداشتهاند. متاسفانه شیوه آموزشیِ مدارس برای آموزش به یک سبکِ یادگیریِ خاص طراحی شده است و بدیهی است که یک سایزِ ثابتِ کفش به پای عده فراوانی اندازه نخواهد بود. شیوه یادگیری کلاسی که در بسیاری موارد تفاوت ذایقه آموزشی و سبکهای یادگیری را لحاظ نمیکند ممکن است آثار منفی طولانی مدت در سیستم باورهای افراد برجای بگذارد.
حقیقت این است که همه، چه کودک، چه جوان و چه بزرگسال میتوانند زبان یادبگیرند. و اگر این انعطافپذیری را داشته باشیم که درک کنیم شیوههای متعددی برای یادگیری وجود دارد میتوانیم واضح بودن این موضوع را بهتر ببینیم.
اول: کلاسهای آموزشیِ سنتی برای تمامی زبانآموزان مناسب نیستند.
بسیاری از ما (مخصوصا قدیمیترها) خاطرات سفت و سختی از دوران مدرسه داریم؛ نظم و انضباط غیرقابل اغماض و امتحانهایِ استرسزا. ضمن اینکه بسیاری از کلاسها هم کسل کننده بودند. «یادگیری و تفریح درکنار هم؟» این جمله برای خیلی از ما بیمعناست!
علاوه بر این اگر سرگذشت زبانآموزان بزرگ را بررسی کنید خواهید دید که چندان اهل کلاس و مدرسه نبودهاند و بجای وقتگذرانی سرکلاس، خود را در زبان هدفشان غرق کردهاند.
البته خوشبختانه این روزها معلمین محترم هم با نگاهی اصلاحی به شیوههای گذشته، از محتواهای زبان اصلی و درگیرکننده و همچنین کتابهای رنگی و جذاب استفاده میکنند. حتی به ندرت دیده شده که سر کلاسها بجای تلقین کلمه به کلمه گرامر، کلا مباحث دستوری را کنار گذاشتهاند و سعی کردهاند که قوانین گرامری را لابلای محتواهای زبان اصلی به زبانآموزان القا کنند.
شیوه آموزشیِ کلاسیِ کارآمدی وجود دارد به نام «پاسخ تمام فیزیکی یا Total Physical Response که بطور مخفف TPR نیز خوانده میشود» که تلاشِ مناسبی برای اصلاح شیوه سنتی کلاسی است. این شیوه تلاش میکند لغات جدید را فقط از کانال زبان هدف و با ارائه فضای مناسب کلام ارائه دهد.
اگر کلاسی که انتخاب میکنید از شیوه کتابمحور بهره میبرد حتما از کتاب یا بستهای که قرار است تدریس شود اطلاع کسب کنید تا ناخواسته اسیر سبک کلاسی سنتی نشوید.
در نتیجه اگر تجربه شما با زبان، صرفا به کلاسهای مدرسه و یا کلاسهای آموزش زبانِ سنتی محدود میشود، طبیعی است که ذهنیت شما از استعداد زبانیتان با واقعیت فاصله بسیار داشته باشد.
دوم: کلید موفقیت، غوطهور شدن در زبان هدف است.
همانطور که عرض شد، بسیاری از زبانآموزان بعد از اتمام کلاسهای مدرسه، چندان احساس تسلط روی زبان هدفشان ندارند. و در پی این تجربه ناموفق، این نتیجهگیری ذهنی را انجام میدهند که حتما مستعد یادگیری نیستند.
یکی از درمانهای کارآمد برای فایق آمدن بر این باور، غرق شدن در زبان هدف و غوطه خوردن در محتوای زبان اصلی است که در زبان انگلیسی از آن با واژه Immersion یاد میشود.
به بیان دیگر، سعی کنید از همان ابتدا از محتوای زبان اصلی، که خود افراد native از آنها بهره میبرند استفاده کنید. شنیدن و دیدن محتوای اصلی گذشته از اینکه فرآیندی مفرح است به شما این امکان را میدهد که بدون هیچ حجابِ آموزشی با زبان هدف مستقیما در ارتباط باشید. کلاسهای سنتی معمولا در این امر ناموفق عمل میکنند و حجم فراوان جداول گرامری و کتابهای متنیِ سرد نمیتواند جایگزین این ارتباط شود.
اگر مطمئن نیستید از کجا شروع کنید پیشنهاد من این است که از دیدن و شنیدنِ رسانههایی آغاز کنید که برای کودکان آماده شدهاند؛ مانند انیمیشنها و داستانهای صوتی کودکان و یا کتابهای مصور و کمیک.
در ارتباط با محتوای اصلی لازم است این دو نکته را لحاظ کنید:
اول اینکه هدف این نیست که همه چیز را بفهمید و بشنوید. هدف این است که حواس دیدار و شنیدار خود را در معرض محتوای زبان اصلی قرار دهید.
دوم اینکه اگر اشتباهی مرتکب شدید اصلا نگران نشوید. مسیر یادگیری از اشتباهات فراوان میگذرد و اگر قرار بود اشتباه نکنید اصلا نیازی به یادگیری نداشتید.
نتیجه غوطهور شدن در زبان هدف، و دوری موقت از زبان خودی (در طول تمرین) این است که خیلی بیشتر از آنکه تصورش را بکنید دانش زبانی جذب خواهید کرد و در کوتاه مدت، در داشتههای زبانیتان جهشی عظیم رخ خواهد داد؛ و باور محدود کننده عدم استعداد در یادگیری زبان به چالشی جدی مبتلا خواهد گشت.
سوم: آزمونگیری از خودتان، یک مهارت بینظیر زبانی است.
زبانآموزان و معمولا همه محصلانِ دانش، با مسئله حافظه و بخاطرسپاری رابطه خوبی ندارند. همین موضوع است که آنهمه جداول گرامری را سخت کرده است.
با این حساب چه کنیم که داشتههای زبانیمان را، و مخصوصا واژگان جدید را به خاطر بسپاریم؟
پاسخ ساده است: از خودتان تست بگیرید.
در ذهن بسیاری از ما کلمه «آزمون» گره خورده با استرس و نگرانی. و به همین خاطر اگر عدم شرکت در آزمونی برای ما امکان داشته باشد، معمولا داوطلبانه به سراغش نمیرویم. اما آزمونی که در این بخش مورد نظر ماست از جنس دیگریست. در آزمونی که ما از خودمان میگیریم نه نگرانی از قضاوت دیگران وجود دارد و نه اینکه پروسهای کسالتبار و زجرآور است.
وقتی که شما از خودتان درباره معنای یک لغت سؤال میپرسید، سیستم عصبیتان را برنامهریزی میکنید تا روند بازخوانی یک داده را تمرین کند. در خلاءِ استرسِ ناشی از آزمونهای متعارف شما این عمل را با آرامش و دقت انجام میدهید و این فرصت را ایجاد میکنید که بخاطرسپاری و بازخوانی لغات فرایندی لذتبخش شود. برای اینکار شما میتوانید از تکنیکهای رایج بازخوانی اطلاعات استفاده کنید مثل «سیستم تکرار با فاصله یا SRS» که از آن با عنوان جعبه لایتنر نیز یاد میشود. یا میتوانید از سیستم «فلش کارت» استفاده کنید که در یک سوی کارت خود واژه، و در سوی دیگر معنای واژه بهمراه کاربرد آن نوشته شده است.
با انجام اینکار شما در مدت کوتاهی خواهید دید که نه تنها در زمینه یادگیری زمان مستعد هستید بلکه این فرآیند میتواند مفرح و لذتبخش هم باشد.
اکثر اوقات وقتی افراد به این باور میرسند که در انجام کاری ناتوان هستند، دچار یک اشتباه و سوءِ تفاهم شدهاند. در اکثریت قریب به اتفاق موارد، افراد نتوانستهاند بین «استفاده از یک شیوه نادرست» و «عدم توانایی در یک امر» تمایز قایل شوند و همین مسئله باعث ایجاد این خطا شده است. با این امید که شما با در نظر گرفتن موارد فوق و انجام آنها برای همیشه از قیدِ این باور محدود کننده رها باشید.
دیدگاه ها